1.0 Strict//EN" "http://www.w3.org/TR/xhtml1/DTD/xhtml1-strict.dtd"> من چقد خوشبختم....
مرضیه و سعید

گر عشق نباشد به چه کار آید دل؟

سلاااااااااااام به خودم!

خوبم؟خوشم؟هی شکر خدا بد نیستم!

بعله دیگه...خوش که بگذره معلومه خوشم!

این پست تاریخ مصرف گذشته اس!یعنی دیشب نوشتم ولی نت نداشتم نذاشتم...خخخخخ

دیگه الان میذارمش..

همین دیگه!

.

.

.

.

سلام سلام صدتا سلام!

خبر فوری اینکه دیشب حرفیدیم! و تقریبا میشه گفت همه کدورتها از بین رفت!

البته تقریبا میشه گفت!

اولش سعید انقد سرد بود که ناخودآگاه دلم گرفت...

زدم زیر گریه!

البته سعی کردم سعید نفهمه...یعنی زار نزدم ولی خوب جلو اشکامم نتونستم بگیرم!

بعدش نمیدونم چی شد یهو سعید مهربون شد!من هنوز تو کف یهو مهربون شدنش  هستم؟!!!

نمیدونم دلش بحالم سوخت یا هر چیز دیگه ای...به هر حال مهم اینه که منو بخشید!

دیگه بقیه اشم یه مقدار خصوصیه...نمیشه گفت!

نمیشه که همه همه چیو بدونن!

(آفرین به خودم که اینقده عاقل شدم...کاش قبلنا اینطوری بودم اون گندو نمیزدم!)

ولی خوب...

بیخیال...

دیگه اینکه فصل امتحاناس...نمیرسم پست بذارم...البته مهم هم نیست!

دیگه همین دیگه...کاری باری امری نیست؟

بوس برای سعید...

بای برای شوما...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در سه شنبه 16 ارديبهشت 1393برچسب:,ساعت 16:14 توسط ..:: Marziyeh ::..| |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ



ارکیدو - آتلیه عکاسی - اوکسیژن - یک گرافیک | زمرد آگهی - درگاه پرداخت